پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 7 روز سن داره

دست کوچولو پا کوچولو

پسرم دوستت دارم عاشدتم + 38 هفته پارساي كپل من

» درددل یک کودک با خداوند کودکی که آماده تولد بود نزد خدا رفت و از او پرسید: می‌گویند فردا شما مرا به زمین می‌فرستید، اما من به این کوچکی و بدون هیچ کمکی ، چگونه می‌توانم برای زندگی به آنجا بروم؟   خداوند پاسخ داد: از میان تعداد بسیاری از فرشتگان، من یکی را برای تو در نظر گرفته‌ام . او از تو نگهداری خواهد کرد. اما کودک هنوز مطمئن نبود که می‌خواهد برود یا نه: اما اینجا در بهشت، من هیچ کار جز خندین و آواز خواندن ندارم و اینها برای شادی من کافی هستند. خداوند لبخند زد: فرشته تو برایت آواز می‌خواند، و هر روز به تو لبخند خواهد زد . تو عشق او را احساس خواهی کرد و شاد خواهی بود. کودک ادامه داد:...
15 آبان 1391

قلب ناز تو وقلب من

سلام پسرناز 36 هفته و 5 روزه مامان چه میکنی؟ داری به صدای قلب من گوش میکنی ؟ شنیدم که صدای قلب من برات شیرینه وتو روزها وشبا تو از شنیدنش لذت میبری فدای همه وجود تو ، من هم وقتی برای اولین بار صدای قلب نازت رو که شبیه نبض بود شنیدن ذوق زده شدم درست روز تولد بابا حمید بود وبابا حمید در راه ومسافربود داشت می اومد پیش ما دلبر ودلدار مامان ، تو با ضربان قلب من ومن با ضربان قلب تو انس گرفته ام صدای قلب من تقدیم به تو (حتما وقتی شبا کابوس میبینم از روی ضربان قلبم به احساساتم پی میبری !!! بابا حمید میگه تو خیلی زرنگی!) برای من قشنگترین اهنگ صدای قلب تو برای من تو مهمترینی برای من ، تو همدمی برای من تو هدیه ای از خدا هستی در...
7 آبان 1391

چند تا عکس از سیسمونی پارسا جون

                                                                                                                      اتاق پسرم کامل کامل نیست ومن منتظرم مامانی بیاد ومرتبش کنه وسایل دیگه اش ر...
6 آبان 1391

پارسای ناز مامان

از احوالات پسر نازم بگم که شبها بیداره وحسابی لگد بارون میکنه ومنم که خوابم میاد نمیتونم باهاش حرف بزنم ونازش رو بکشم دوست دارم بدونم این اعضای قلمبه کجای بدن پسرمه پاهای نازشه یا پشتش چون هرکدوم از یه طرف شیکمم میزنه چند شب بود کابوس میدیدم وتو خواب دعوا میکردم که پسری هم وارد دعوا شده بود باب لگداش وقتی بیدار شدم دیدم اینقدر محکم وجون دار میزنه که انگار دعوای واقعیه حدس میزنم از احساسات من اون هم احساساتی شده بود امروز هم که بعد چند روز توی خونه بودن به خاطر سر شلوغ بابایی رفتیم فروشگاه برا خرید خرت وپرت خونه کلی خوشحال بود تازه برا پسری پوشک گرفتیم ههه مامانی خریده بود ولی سایز 3- 6 کیلو من بی تجربه هم باز 3-6 گرفتم مارک...
1 آبان 1391

شعر زیبا

رفــتــم کنــار دریــا            گفـتم: بگو: خدا کیست؟ دریا به گوش من گفت:        مثــل خـدا کسی نیست او آفـــریدگـــــــارِ               کوه و درخت و دریاست دانـــا و پـا ک و زیبا            بـخشـنده و تـوانـاسـت بــابــای بچه‌ها نیست         امـــا بــــرای آن‌هــا هــم آفـریده مــــادر            هـــم آفــریـده بــابـا   ...
1 آبان 1391

خداجونم مراقب پسرم پارسا باش

خدای من خالق من دوباره حس دعا بهم دست داده برای تمام بنده هات اگر قابل باشم دست به دعا برمیدارم برای سلامتی وخوشی همه دعا میکنم هرکسی حاجتی داره امیدوارم به لطف تو به آرزو ومراد دلش برسه مهمتر از همه برای همه بنده هات وجود تورا میخوام همدم بودن با یاد تو از بهترین نعمت هاست چرا که توی این دنیای پر از پرتگاه و دام وگناه و پریشانی و ... یاد تو وذکر تو آرامش بخش وراهنماست خدای من مراقب  میوه دلم که  به آمدنش کمتر از یک ماه مانده -باش هر آنچه به بهترین بندگانت ارزانی میداری به او هم عطا کن دستش را بگیر و همراهش باش دوستت دارم خدای من ازت شرمسارم ...
1 آبان 1391

پاییز وپارسا

پاییزه وپاییزه                 برگ درخت میریزه هوا شده کمی سرد      روی زمین برگ زرد آره پسرم تو قراره آبان دنیا بیای ماه پاییز ماهی که مامانی دوستش داره ماه تولد دایی علی این روزا بارون هم شروع کرده به باریدن و تو هم که بیای هوا حسابی سرد شده منم بارون رو دوست دارم وهم تورو همه چیزای دوست داشتنی باهم !!!     ...
22 مهر 1391