پارساپارسا، تا این لحظه: 11 سال و 5 ماه و 2 روز سن داره

دست کوچولو پا کوچولو

من مامان شدم خدایا شکرت

این ماه نزدیک عیدی متوجه حضور نینی نازم توی دلم شدم قصه ها دارم از اومدنش که سر فرصت مینویسم فقط اینکه دیروز 21 اسفند بی بی چکم مثبت شد و  امروز  یعنی 22 اسفند آزمایش +++++++شد  و من طبق قولی که با خودم بستم برا نی نی که خودشو نشون داد لباس خریدم لباس عید جانم آخه نینی لخت مونده بود !!! پس فردا عازم مشهدم بدون همسری :( نمی تونه بیاد همسری چون داره برا ازمون دکتری اماده میشه ومن منتظرم خیر جدید توی سال جدید موفقیت همسرم باشه میرم اونجا با نماینده بابا جونش راستی اول از همه خبر خوشو به خواهرم دادم با پیامک که نوشتم سلام خاله جون خوبی ؟  همسری هم لو داد به مامانش ، مامان شوهرم هم پیام تبریک داد وای خدا جون چهقدر قش...
23 اسفند 1390

خدا ی من ملتمسانه از تو خواهش میکنم

این روزا که میگذرد من دلم مثل همیشه خیلی چیزا میخواد چند شب پیش خواب خوبی دیدم منم که دنبال بهانه ای برای شاد بودن و امیدواری میگردم من همه چیز رو به خدا سپردم ولی چه کنم که خیلی کم تحملم
15 اسفند 1390

خریدای قبلی مامان الهام

عزیز من چند تا چیزی برات یه ماه پیش خریدم برا اومدنت از خدا خیلی درخواست کردم زودی بیا به زودی عکسشونو میزارم تذهنم  یه چیزایی میگذره خدا کنه خبر اومدنتو توی مشهد بفهمم
19 بهمن 1390

امام زمان ما

بیا...   بیا که آینه ی روزگار زنگاری ست بیا که زخم زبان های دوستان کاری ست   به انتظار نشستن در این زمانه ی یأس برای منتظران چاره نیست ناچاری است   به ما مخند اگر شعرهای ساده ی ما قبول طبع شما نیست کوچه بازاری است   چه قاب ها و چه تندیس های زرینی گرفته ایم به نامت که کنج انباری است !   نیامدی که کپرهای ما کلنگی بود کنون بیا که بناهایمان طلاکاری است   به این خوشیم که یک شب به نامتان شادیم تمام سال اگر کارمان عزاداری است   نه این که جمعه فقط صبح زود بیدارند که کار منتظرانت همیشه بیداری است     به قول خو...
12 بهمن 1390

این ماه میشه انشالله

امروز روزیه که بچه های کلوپ برای من و به نیت حاجت روایی من صلوات میگن و من هم امروز احساس عجیبی دارم با همه روزا فرق میکنه انشالله خبر خوش رو از همه بشنوم و خبر خوشم رو این ماه در جوار حرم امام رضا (ع) بدم خداشکرت که به یادت ارامش بخشه ...
11 بهمن 1390

ماه ربیع الاول

چقدر گاهی اوقات آدم دنبال یه مناسبت شاد میگرده انگار که فقط اون روزاست که آدم از ته دل احساس شادی میکنه به همه شما ورد به این ماه مبارک و پر از شادی و ماه شادی آل الله رو تبریک میگم امید دارم که این ماه و ماههای دیگه برایهمتون سرشار از خوشی صحت و عاقبت به خبری باشه مداومت به آیه نور و .. منو توی خیلی از لحظه های دلم رو محکم و اراده ام رو قوی تر میکنه من از این ریسمان استفاده خواهم کرد تا در قلبم آرامش ایجاد کنم
10 بهمن 1390

عزیز ترین هایم و چشم روشنی من

مامان بزرگ و باباب بزرگ جون ت اینجان پیش من منم بعد چهل روز دوری   توی ایستگاه لا به لای  جمعیت مسافرای قطار دنبالشون میگشتم بابا جون رو اول دیدم وبعد هم مامانجون رو جستجو کردم و مثل همیشه توی دیدار اول  بوسه بارونشون کردم و باز هم بغضم را فرو خوردم تا شیرینی دیدار به تلخی تبدیل نشه حضورشون رو حتی یه لحظه غنیمت میدونم یاد اون روزا می افتم که روزای زندگی مشترک رو آغاز کرده بودیم هر بار که میرفتیم به وطنم خوشحال و سرزنده بودمو اصلا هم توی مسیر خوابم نمی آمد و موقع برگشت که برای همه تجربه شده است وبرگشتن که از بس که احساس دلتنگی بهم غالب میشد به خواب میرفتم و وقتی که بیدار میشدم کابوسی سراغم میآمد که ما داریم میریم مش...
25 دی 1390

به نام او ، چرا فقط در سختی صدایت کنم تو همیشه با منی

خدایا   خدا یا از من دور نیستی که به دور دست ها بنگرم از دیده ام نرفته ای که دیدنت را آرزو کنم پنهان نبوده ای که برای پیدا کردنت از پای در آیم با همه نا پیدایی در همه جا پیدایی الهی خود را فراموش کرده ام که به یاد تو باشم از دیگران گسسته ام که به تو بپیوندم تو را در آیئنه چشمانم می بینم در پرده پندارم در جای جای وجودم در محراب سینه ام در کعبه ام الهی تو درجویبار رگهایم جریان داری در همه نفسهایم جاری هستی در شگفتیهای وجودم بودنت را به تما شا گذاشته ای هر نگاهم تو را آیئنه داری می کند و هر طپش دلم تو را فریاد می زند خدایادر کعبه چرا؟ تو در دیده منی سر گشتگی در بادیه ها چرا؟ تو در دل منی در بی سوئی ها و بی ...
23 دی 1390